سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موقتا عنوان ندارد

به روایت من

مظاهر دیدگاه

این چند سفر آخری که رفتم همیشه یه دوربین همراهم بوده. عکس گرفتم ولی هنوز گزارش تصویری نزاشتم روی نت. اردوی از بلاگ تا پلاک 2 فرصت هایی که شد عکس گرفتم. بین وبلاگها جدیدا شرح عکس، به عنوان سبک جدیدی از وبلاگ نویسی داره عرضه می شه.
1. بین بچه‌های دست‌اندرکار اردوی از بلاگ تا پلاک2 اصطلاح المفاجعه باب بود. کارهای فوق‌العاده‌ای که انجام می‌شد یا فکر تازه‌ای به ذهن‌شان می‌رسید می‌گفت من یه المفاجعه دارم. المفاجعه را دو نفر هدایت می‌کردن. جناب آنتی‌کلیشه(سمت راست) و آقای هماهنگه(واضحه سمت چپ).
دلستر مهمان حاجی هماهنگ بودیم. چای دیروز و پریروز روی میز بود.
2. یکشنبه عین روزی که واحد فرهنگی داشت کارها را می‌بست و به شدت نیاز به داد و فریاد و تلفن داشت آمد دفتر توسعه. بچه‌های واحد فرهنگی به نرم‌افزار جاوای موبایل که اطلاعات اردو و مناطق عملیاتی در آن بود به اختصار و شوخی می‌گفتن «هوشتمبک» و از آن‌جایی که قرار ب ود حاجی‌قلم سی دی و خودکار اردو را بیاورد به اختصار روی بورد نوشتم Bgh و برای کیف‌دستی‌های محکم و مرغوب نوشته بودم اکتساب(اکتسابی اسم کانون تبلیغاتی است) و برای کتاب‌ها نوشته بودن طاها(کتاب فروشی طاها) و پفک(برای شب اول توی قطار که بعدا دادیم به دوستان) و نشریه که اسمش را نوشته بودم بین راهی و نشریه داخل قطار با ان سایز گنده و زخمت را نوشته بودم «سرراهی (سرراه تقدیم دوستان شد)
درست عین این روز آقای رضا مهدوی میهمان دفتر توسعه بود. بنده خدا سرناهار(ماهی‌پلو مهمان اقای فضل بودیم) یه جوری به این وایت‌برد نگاه می‌کرد . با کلمات عجیب و غریب هوشتمبک،‌Bgh،‌ اکتساب، بین‌راهی و سرراهی،‌ پفک. شوخی می‌کردیم گفتیم این اسم رمز بچه‌های حفاظته،‌ زور نزن شکستن‌ش کار ماها نیست.
حاج رضا مهدوی و حاج کشکول

3. خانم بوجار عکاس، بچه‌های اتوبوس را بفرمود همی جمع شوید جهت عکس،‌ ما جلوتر عکس‌مان را گفتیم. حلال کنید سوژه شما را بربودیم.
The image “http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best-1.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

4. کلاً ایستگاه صلواتی باید شلوغ پلوغ و بهم‏ور باشد ولی توی فتح‌المبین ایستگاه صلواتی متفاوت تمیزی بود. این آقای تمیزباشی‌یان مسئول بود. شربت وی
ا چای با کیک تمیز و مرتب. کار قشنگی بود. کلیشه را شکسته بودن.
پسر به این تمیزی ماشالله ...بلند صلووات بفرس ...

5. ترکیب لاستیک پنچر شده(نشیمن‌گاه دست‌اندر‌کاران اردو)،‌ میله کمکی در عقب اتوبوس، محمدحامد(واحد اطلاع‌رسانی)، روزنامه؛‌ و ترکیبی ناهم‌گون
.
http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best-6.jpg

6. آقای از جلو نظام، راوی گرامی شرهانی و فکه،‌ جناب سیدجواد حسینی. توی پادگان دژ خرمشهر اول صبح به خط شدیم و ما را دواند، ورزش صبح‌گاهی هم خدمت‌شان بودیم(لذتی داشت ورزش صبح‌گاهی)
توی دل برو است سید ...

7. این عکس جریان دارد برای خودش،‌ یه دوره فشرده عکاسی برای این دو عزیز گذاشتم،‌که بله برای گرفتن عکس خوب نور باید از این سمت بخورد به سوژه و دوربین این قسمت باشد. بعدا فهمیدم بابا خودشان حرفه‌ای‌ هستند. هیچی نگفتن.
http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--4.jpg

8. دیر امده بودیم. نماز ر
ا خوانده بودن ،‌ ته دیگش را هم. حاج آقا رمانتیک را شیر کردیم که وایسا نماز جماعت. تکبیر را که گفتن. یه اردو از بچه‌های دبیرستانی آمد. شش هفت صف پرشد. حاج‌اقا دفعه‌‌ی اولش بود انگار... از آک‌بندی در آمد.
http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--5.jpg

9. عکاس شکار دوربین دیگری.
دست بالای دست زیاده.

10. عکاس‌باشی خیلی دهلاویه را دوست دارد چون  محل زخمی شدن و در نتیجه شهادت دکتر چمران است. چمران را خیلی دوست دارد...
The image “http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--7.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

11. شهید گمنام که می بینم ... بی‌اختباز فقط بهش زول می‌زنم . فقط یک جمله « مادرت کجاس برادر؟»

http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--8.jpg

12. از آن مسئول‌ها نیست که بچه‌هایش روی زمین بشینن توی اتوبوس، خودش داخل تویوتا پاجیرو بنشیند.‌ آمد کنارمان روی زمین بنشیند. به زور روی صندلی نشاندیمش. بعد تحمل نکرد امد کنار حسن رو پله‏های ورودی در عقب اتوبوس،‌ مهندس فخری را می‌گویم.

http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--9.jpg

13. دو تا فرشته توی حوض بی‌آب
جلوی ساختمان انصار دوکوهه داشتن ات‌متل‌توتوله بازی می‌کردن. خیلی ناز بودن. Booی معصومیت می‌دادن .
http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--10.jpg

14. وقتی اردو را این دو نفر
هدایت کنن ببین چه می‌شود!! حاج‌آقا هماهنگ و حاج‌اقا آرامش.
http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--11.jpg

15. این عکسو گذاشتم که بدونید مسئول فرهنگی خوشگلی داشتیم توی اردو،‌ به امید تاهل شما جناب آنتی کلیشه رمانتیک.
http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--12.jpg

16. باور کن داخل این اتوبوس راحت‌تر از ولوو بودیم. به گرافیست گفته بودن بنر جلوی اتوبوس جوری باشد که چشم‌ها را کور کند از بزرگی نام اردو <از بلاگ تا پلاک 2>

http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--13.jpg

17. مانده‌ام آدم چه جوری می‌تونه این جوری بشینه. کج‌و‌کوله دوست‌داشتنی.

http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--14.jpg

18. جلومان را گرفت. گفت شم
ا صبر کنید چند لحظه‌ای. دست به صورتش کشیدم و گفتم:‌ «چه خوشگلی ماشالله. دوست ما میشی؟ حاجی خوشگله.» لبخند زد. بوی گل‌محمدی می‌داد.
http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--15.jpg

19. از شرهانی تا کربلا راهی نبود و نیست.

http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--16.jpg

20. آقا حمید ما باورهایمان را با خود داریم. برایت گفتم شلمچه را،‌ طلائیه را،‌ فکه را،‌ شرهانی شاه بیت را. کاش یاد‌آوری کنیم برای هم.

http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--17.jpg

21. شرهانی شاه بیت. طوفان شن. حضرت زهرا سلام الله علیها. نماز. تئاتر خیابانی.(مخصوص کسانی که اردو از بلاگ تا پلاک 2 بودن)

http://masiha110.persiangig.ir/image/pelak%202/best0/best--18.jpg

کلمات کلیدی: شهدانه

?بازدید امروز: (0) ، بازدید دیروز: (10) ، کل بازدیدها: (268020)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ