وبلاگ :
موقتا عنوان ندارد
يادداشت :
باور کن مرا
نظرات :
4
خصوصي ،
5
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
بهار
سلام
يك سال عيد رفته بوديم جنوب خونه ي خواهرم ؛ شوهر خواهرم كه تكه هايي از آهن پاره هاي عشق هنوز در بدنشه و راضي نشده كه درصد شو جايي ثبت كنه ، ما را به مناطقي كه خودش بلد بود برد ...
يك بوي خوشي اون جا مي اومد كه چند سال بعد نظير همين بو را در قطعه ي بچه ها ، در گلزار شهداي شهرمون ، زماني كه براي خاك سپاري فرزند دوستم رفته بودم استشمام كردم و ديگه هرگز (نگي بهار خيالاتي شده ... باور كن راست ميگم ) گاهي مي خوام تداعي و نظير سازيش كنم و بگم اون بو ، نظير فلان بوست اما هرگز نتونستم اصلا نظيري براش سراغ ندارم .
.....................
در پناه حق باشيد
پاسخ
سلام. دقيقا همينجوري است که شما ميگيد. خوبه که همراه کسي باشيم که اونجا بوده. متاسفانه راويهاي ارتش مال جنگ نبودن. توي عملياتها هم نبودن. حفظ کرده بودن.