چند سالیه مداحان، نقطه اصلی مراسمات عزاداری شدهاند. «امشب بریم فاطمیون، فلانی میخونه!!». نمیگن فلان سخنران یا مداح بامعرفت آنجا است، یا خدای نکرده بگن «بریم مجلس معرفت و عزاداری» میروند که مداحها را زیارت کنند و بعضاً کارهای دیگری هم از آقایان و خانمها سر میزند. این مسئله باعث شده که روضهها، بسیار در سطح پائین ارائه شود. شعرهای آبکی، و مرثیهسرایی کوچه بازاری. امامان را تکه تکه میکنند تا مردم گریه کنند!! از مفاهیم و ارزشهای نهفته در این مراسمات خبری نیست. روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها که خوانده میشود، بغیر از این کلمات، چیزی دیگری نمیشنوید: «مسمار، در، دیوار، شلاق، طناب، قلاف شمشیر و سیلی». اینها که بیان میشود مانند بازگویی یه حادثه تاریخی است ولی مسئله اصلا اینها نیست. اصلا شرح یک اتفاق نیست، شرح یک درد است که با حادثه، نیرنگ و جفای مردمان ان روزگار و غربت بزرگان اتفاق افتاده. بیان مصائب اهل بیت به جای خود، ولی این مسائل فی نفسه ارزش 1400 سال گریه کردن ندارند. تنها حضرت زهرا سلام الله علیها نیست که در طول تاریخ مجروح و شهید شدهاند. مادر حضرت عمار، سمیه نیز اینگونه بود. حتی دردآورتر و سختتر. مجلس اهل بیت برای تعریف داستان و قصه روزگاران قدیم نیست، و در این میان دلت از روی احساس و رقت قلب بشکند و گریه کنی .
آنچه برای من دردآور است و به نظرم باعث شده که اهل بیت به بیان این مصیبت تاکید کنند، غربت اسلام و حضتر علی علیه السلام است، چیزی که باعث حرکت حضرت زهرا سلام الله علیها شد، رسالت هر شیعه در عمل به تکلیف خود است. رسالت پیروی و حمایت از امام است که زهرا سلام الله علیها را به حرکت وا میدارد تا به عنوان تنها حامی امام علی علیه السلام به پشت در بیاید.
برای این گریه میکنیم که یه عدهای جرات کردند، در خانه علی علیه السلام را برای بیعت کوبیدند، در را به آتش کشیدند و در حالی که حضرت زهرا سلام الله علیها پشت در بود، ان را شکستند، و آن حادثه غمبار ... من برای این گریه میکنم که آنها چگونه جرات کردند؟ چرا پیروان امامت آنقدر کم بودند که اینگونه با امام و اهل بیت رفتار شد؟ چرا باید میان کوچه، علی آنچنان تنها باشد که زهرای مجروح به کمک علی بیاید؟ شیعیان علی کجا بودند؟ من برای غربت و تنهایی علی گریه میکنم،. چرا باید اهل بیت بییاور باشند که زهرا سلام الله علیها میان کوچه کتک بخورند؟ به نظر من مصائب اهل بیت اینهاست. چرا باید دیگر جواب علی را ندهند؟ چرا باید حق علی و امامت پایمان شود؟
برای این گریه میکنم که: علی و زهرا تنها هستند و تنهاتر از آنها اسلام. من برای این گریه میکنم و میسوزم که چرا به صدیقه کبری توهین شد. چرا اسلام، علی و زهرا مظلوم واقع شدند. علی به رسالتش عمل کرد، زهرا سلام الله علیها رسالتش را به نحو احسنت انجام داد، شیعه کجا بود تا رسالتش را وقتی که جفاها بر اهل بیت میرفت انجام دهد. من برای این مسائل گریه میکنم. دردی که زهرا داشت، درد روحش بود نه جسم. دردی که علی داشت، درد روحش بود. آنچه مطلوب است، تفکر فاطمی است. آنچه زهرا سلام الله علیها را به حرکت فداکارانه واداشت، تفکر فاطمی است. من برای شهادت مظلومانه خانم گریه میکنم و بعد از اشک، دریایی از معرف فاطمی پیش رویم است که اگر لایق باشم به حد خود توشه میگیرم.
ماجرای گریه و غصۀ من، داستان در و دیوار نیست، داستان مظلومیت اسلام، تشیُع و اهل بیت است. داستان کوتاهی و جهل است. داستان آرمانهای کمرنگ شده بشری و رسالتهای پایدار انسانهای پاک است.
کوتاه:
اینکه برای مصائب اهل بیت گریه کنیم، بله صحیح است، روایت هم داریم و مطمئناً همیشه باید باشد.
من تفکرات خودم را بیان کردم، آنچه در ذهن و دل داشتم نوشتم، اگر اشکال دارد بفرمایید.
این جمله را از مرحوم آقای قاضی به یاد دارم: اساس دین عشق به حضرت صدیقه سلام الله علیه است. عشق به جسم مادی حضرت زهرا سلام الله علیها یا تفکر، رفتار و عملکرد حضرت زهرا سلام الله علیها ؟
سعی کنیم از (س) یا (ع) استفاده نکنیم و در شأن اهلبیت جمله را کامل بنویسم.
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.