افطار خورده بودیم، که آقای دیبا(ریاست ستاد پاسخگویی به شبهات دینی) چند دقیقه صحبت کردن. من گوش نکردم، با سید صابر صحبت میکردم و با آقای معراجی گپی زدم. ولی فهمیدم که گفت، خوبه که تو فضای نت ناشناس باشیم، بیایم اینجا و همدیگه را ببینیم. آقای مهندس فخری از حضور و رزمایش خفن ما بر سر سفره تشکر مضاعف کردن. گفتن لطفاً دوستان خودشون را معرفی کنن. هر کی میخواد خودش را معرفی کنه، صلوات بفرسته (ته آخوندگری). معرفی کردن که رفراندوم طلبگی نمی خواست!! صلوات را عنایت کردیم(شده یه وسیله). ولی یه دفعه اون حاج آقای غیر لاغر، با کمال ادب نعره ای سر داد و گفت، اونایی که نمیخوان خودشون را معرفی کنن هم صلواتی رفراندوم کنن. ملت همصنف ایشان هم که کم نبودن، رای دادن. آقای مهندس سرجاش نشست. میخواستم برم و بگم: «عزیزان جان برادر، فقط جهت اطعام، پاهایتان را رنجش داده اید؟ شما که وبلاگ نویس نیستید، چرا نخود این آش می شید؟»
یادم افتاد، من به آقای نجمی گفته بودم، چند نفر نظراتشان را بگن، ایشان گفتن جای صحبت کردن و گفتن نظرات تو افطاری نیست. آقای مهندس هم بساط میکروفون را جمع کرد. بی خیال شدم.
الان پشیمانم چرا حرفم را نگفتم، چرا خودم را معرفی نکردم. حرفی را که در وقتش بیان نکنی، میمیره. دیگه به درد نمیخوره.
خدمت استاد ژرفا بودیم، با مجاهد، حامد آقاجانی و حامد احسان بخش. با سنی که دارند ماشالله خیلی صبور هستن. سوالات پیش پا افتاده مرا جواب میدن. و گره از ذهن ما باز میکنن. بحثمان سر نیم فاصلهها بود و رسمالخط زبان عامیانه. جالب بود. انشالله تو نوشتارمان اعمالش خواهیم کرد. گفتم آیا درسته که بگم «پیامبر» یا «رهبر»؟ آیا درسته رسم خط فارسی را به بهان عامیانه نویسی عوض کنیم؟ صحبت قشنگی بود. ایشان گفتن تا جایی که ممکنه باید از این مسئله جدانویسی و تغییر رسمالخط پرهیز کرد، ولی بعضی جاها میشود برای تاکید روی یک مطلب یا وقتی که خواندن کلمه عامیانه نوشته شده سخت باشد، اعمال تغییر در نوشتار اشکالی ندارد. ولی حدالامکان کم باشد. کاش می شد بیشتر خدمتشان میبودم. بقیه نشستن و استفاده کردن. خانم های اردوی وبلاگ نویسی طهورا استاد ژرفا و آن سخنان زیبایشان را به یاد دارند، در یاران معرفت 2 هم ایشان صحبت کردن.
از دوستانی که آمده بودن و من میشناختمشان. مهدی بوترابی(مدیر سرویس پرشینبلاگ)، محبی(مسئول سابق خانه وبلاگنویسان تهران)، شیخ رودی،خانم پولادزاده هزار و یک نکته، اصحاب کهف، عکاسباشی، کافه دانشجویی، سلام خیلی ها را هم نشناختم. گفتن سمت خانم ماشالله تعداد زیاد بوده +
خوش گفته را باید گفت، تا نپوسد. بگو و کار خودت را بکن.
بنده خدا آقای مهندس، تو یه توطئه گیر افتاد، نذاشتن کارش را بکنه.
کلمات کلیدی: روزنوشت
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.