بیرون میآورم و روی دست میگیرم. سرخ سرخ. اناری است ؛با دانهای بهشتی. سرخ سرخ.
رسیده است انگار، و منتظر افتادن. ولی فقط انار دل ترک برداشته و هنوز سفت چسبیده به شاخه. جایی بین زمین و آسمان. تکلیف و درس مشق معلوم نیست. شوق رهایی نیست.
شیطان از آن نزدیکی رد میشد
****
سه تا گفتم... من همینم تو همینی، پس توهم بیمعناس ... دوم معامله با خدا زیان ندارد، همهاش سود است؛ خدا میخواد پس معامله کن ... سومی سفید بود ... هرطوری دوست داری تویش بنویس.
کلمات کلیدی: روزنوشت
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.