سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موقتا عنوان ندارد

خنجر مهربان

مظاهر دیدگاه

تنها به پوزش خاموش دست های بلندم اندیشه می کنم و کرامت تو ... و خدایی تو ... ...من آن سرابم که بی‏نقاب آب، تشنگی‏های تو را می‏تارانم. من آن میوه‏ی لهیده‏ام که طعم تند غرور می‏دهد، اما دامن به دست بادها نمی‏سپارد.
به بازگشت نمی‏اندیشم، به خنجره‏هایی که زوق و برقشان سمج‏ترین شانه‏ها را مجاب می‏کند؛

تنها به پوزش خاموش دست‏هایم اندیشه می‏کنم.
گوش کن! پوزش دست‏های بلندم را که زیر آوارِ کوتاهی، سر بلند کرده‏اند !

غم سراسر وجودم را فراگرفته است، فکر بی یاد تو هیچ فسفری نمی سوزاند، پشت در مغازه تندرستی نوشته‏اند، به علت خرابی دل تعطیل است.
دل و روح فقط با یاد خدا سرپا می‏شوند و در زمانه غفلت، یکسان، همه مرده‏ام.

شعر از سید حسن حسینی. کتاب «در ملکوت سکوت» و «گنجشک و جبرئیل»
شکر. یا علی مددی.


کلمات کلیدی: روزنوشت

?بازدید امروز: (70) ، بازدید دیروز: (23) ، کل بازدیدها: (271431)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ