سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موقتا عنوان ندارد

دلیل بودنم

مظاهر دیدگاه

نمی­توانی آن را با خودت ببری
برای این که تو آن را نیاورده­ای
تا وقتی در اینجا هستی می­توانی از آن استفاده کنی
اما وقتی که خواستی بروی حق نداری آن را با خودت ببری.
...
شاید بتوانی کمی نور بتابانی
اما نمی­توانی یک روز آفتابی خلق کنی.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

سلام. دوست داشتم این مطلب را در شرایطی دیگر بیان می­کردم، انگار حالا وقت مناسبی است. امروز، فردا یا فردای فرداها، شاید نباشم ... شاید دیگر نباشم که بنویسم، حرف بزنم، گریه کنم و بخندم، این صفحه را ساخته­ام تا هر آنچه از زندگی دارم را –اگر شد بیان کنم – بیان کنم. هر بلاگی روز می­میرد، و هر وبلاگ­نویسی ... ان‏شالله که این صفحه به نام سردار بی­قالی باقی بماند، بماند برای تمام طول عمر پارسی بلاگ، بماند برای صدها سال، بماند برای دوست، برای مهربان، برای همه کس، برای خدا ...
شاید تونسته باشم کمی نور بتابونم، اما تا تابش یک روز آفتابی فاصله انقدره که نمی­تونم، محاسبه کنم ... نمی­تونم این نوشته­ها را با خودم ببرم ولی اینا را یادگاری می­زارم تا ازشون شاید استفاده کنید ... به امید روز وعده داده شده ... روز رجعت و دیدار، به قول مردم این دنیا مرگ ... مشتاقانه منتطرت هستم.

پ.ن:
+ شعر اول مطلب، از شل سیلور استاین. این یعنی حق کپی رایت را رعایت کردم ©.
++ چیزی که تو دلم بود را نوشتم. امشب یه جوریم، بازم یاد مرگ غوغا کرده تو دلم. مردنی نشدما، هنوز که خبری نیست، شاید چند ثانیه دیگه ...چند ثانیه دیگه نشد ... شاید چند ثانیه بعدش.
+++ یه موقع فکر نکنید که یاد مرگ آدمو کسل می­کنه، یا ناامید،نه. تازه موتور را قوی می­کنه، یادت میندازه که خیلی وقت نداری، یادت می‏ندازه که خیلی‏ها را دوست داری و باید مهربونی کنی، یادت می­ندازه که کارها رو زمین مونده و تو کلاس بندگی خدا، نمره 20 نگرفتی.
++++ منتخب شدن ارزش زیادی دارد، بین این همه وبلاگ قشنگ، ولی منتخب ماندن، چیزی است که به آن فکر می­کنم. کاش منتخب خدا باشم، کارهام برگزیده باشه ... بعد اینجا جامِ ... پیش خودِ خودش.


کلمات کلیدی: دوران ما

<   <<   16   17   18   19   20      >
?بازدید امروز: (42) ، بازدید دیروز: (22) ، کل بازدیدها: (272004)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ