ده سال پیش، ماهی یک بار مرغ میخوردیم، روز سیام هر ماه. پدرم بیست و نهم حقوق میگرفت. یک دانه مرغ میخرید. ماهی یک بار. خفنترین مهمانیهایمان مرغ سرو میشد. هنوز طعمش زیر دندانهایم است. فکر نکنی چاشنی یا ادویه خاصی داشت، نه! فقط چلومرغ بود، آبپز. ولی خیلی خوشمزه بود و لذت بخش.
الان هفتهای حداقل سه بار مرغ میخوریم. با انواع چاشنیها، از آلو گرفته تا ادویهجات. سالاد فصل هم اغلب هست. یشتر بعضی وقتها هم دو نوع غذا. ولی لذت آن مرغها را ندارد.
سختیهای آنوقتها خاطرات تلخی است، ولی زندگی آن ایام خیلی شیرینتر از حالا بود. بعضی چیزها در عین تلخی، شیرین هستند، خیلی شیرین.
کلمات کلیدی: دوران ما
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.