فردا صبح دو تا کلاس تخصصی دارم. استاد کلاس، خانم ح با چشمهای بادامی، قد کوتاه، و صدای ریزِ و نازک. از آن خانمها که منتظرم هر لحظه از ضعف جسمی و فشار روحی غش کنند. الان ترم سوم است خدمتشان میرسیم و عرض دستبوسی و دستبویی داریم. از قضا دروس مورد تدریس تخصصی بوده، در معدل و کارشناسی ارشد از اهمیت خاصی برخوردارند.
آن هفته بعد از مدتی مدید به سر کلاس بانو رفته، عرض دست بویی کرده، ظهور و حضور حاصل شد. ملوکانه بر کسوت امر و عرض تدریس نشسته و جلوس ایشان مایهی ایجاد بوی خوش خدمت و بوی نفت بر سر کتابها گردید. و چنان از روی صندلی تکان نخورد که این حقیر و طیف تیکهپراندازان کلاس(قسمت بیمقنعه کلاس) شک نموده و مشکل جویانه، شرلوک هلمز را خبر داده که بیا پرونده امنیت ملی است.
شرلوک هلمز معاون جناب دبیر سابق شورای امنیت ملی بودند. همینجا اعلام میدارم که هیچکس حق ندارد روی حرف آقای الهام حرف بنهد و خدای ناکرده اعتراض بنماید و زبانم لال، رویم به دیوار؛ با دهن کجی به الهام و باهنر و بقیه بگوید: « ملت که چیز نیستن. دلایل شخصی دلایل شخصی؛ برو بابا، خودتی.»
شرلوک هلمز آمد و طیف چپ کلاس نیز کارگاه گجت را خبر دادن که بیا، و زیر دعوت نامه نوشتن: «این پیام خود به خود نابود میشود.» با عطسه ناز، ملسانه و ملوسانه «ایچشی» یکی از خانمها، همه خندهی والایی نموده و یخبندان سیاسی و ارتباطی بلوک شرق و غرب کلاس شکست. تدریس استاد و پیام گجت همزمان نابود شد.
شرلوک هلمز سریعتر دست به کار شده بود ولی به دلیل همکاری نکردن و کارشکنی استکبار جهانی(آمریکا و انگلیس و اسرائیل و صهیونیسم و ...) در این پرونده بیهسته، به راه بسته خورد. با رایزنیهایی چند، از جناح چپ کمک خواسته و با فشاری چندتر کارآگاه گجت دلیل عشقولانه استاد خانم با صندلی را کشف و به سمع جناحین رسانیدن. نطق ایشان به شرح ذلیل خدمتتان تقدیم میگردد:
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی: دوران ما
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.