87/1/8:: 12:36 صبح
مظاهر
دیدگاه
این چند سفر آخری که رفتم همیشه یه دوربین همراهم بوده. عکس گرفتم ولی هنوز گزارش تصویری نزاشتم روی نت. اردوی از بلاگ تا پلاک 2 فرصت هایی که شد عکس گرفتم. بین وبلاگها جدیدا شرح عکس، به عنوان سبک جدیدی از وبلاگ نویسی داره عرضه می شه.
1. بین بچههای دستاندرکار اردوی از بلاگ تا پلاک2 اصطلاح المفاجعه باب بود. کارهای فوقالعادهای که انجام میشد یا فکر تازهای به ذهنشان میرسید میگفت من یه المفاجعه دارم. المفاجعه را دو نفر هدایت میکردن. جناب آنتیکلیشه(سمت راست) و آقای هماهنگه(واضحه سمت چپ).
2. یکشنبه عین روزی که واحد فرهنگی داشت کارها را میبست و به شدت نیاز به داد و فریاد و تلفن داشت آمد دفتر توسعه. بچههای واحد فرهنگی به نرمافزار جاوای موبایل که اطلاعات اردو و مناطق عملیاتی در آن بود به اختصار و شوخی میگفتن «هوشتمبک» و از آنجایی که قرار ب ود حاجیقلم سی دی و خودکار اردو را بیاورد به اختصار روی بورد نوشتم Bgh و برای کیفدستیهای محکم و مرغوب نوشته بودم اکتساب(اکتسابی اسم کانون تبلیغاتی است) و برای کتابها نوشته بودن طاها(کتاب فروشی طاها) و پفک(برای شب اول توی قطار که بعدا دادیم به دوستان) و نشریه که اسمش را نوشته بودم بین راهی و نشریه داخل قطار با ان سایز گنده و زخمت را نوشته بودم «سرراهی (سرراه تقدیم دوستان شد)
درست عین این روز آقای رضا مهدوی میهمان دفتر توسعه بود. بنده خدا سرناهار(ماهیپلو مهمان اقای فضل بودیم) یه جوری به این وایتبرد نگاه میکرد . با کلمات عجیب و غریب هوشتمبک،Bgh، اکتساب، بینراهی و سرراهی، پفک. شوخی میکردیم گفتیم این اسم رمز بچههای حفاظته، زور نزن شکستنش کار ماها نیست.
3. خانم بوجار عکاس، بچههای اتوبوس را بفرمود همی جمع شوید جهت عکس، ما جلوتر عکسمان را گفتیم. حلال کنید سوژه شما را بربودیم.
21 عکس شرحدار
کلمات کلیدی: شهدانه