6. آقای از جلو نظام، راوی گرامی شرهانی و فکه، جناب سیدجواد حسینی. توی پادگان دژ خرمشهر اول صبح به خط شدیم و ما را دواند، ورزش صبحگاهی هم خدمتشان بودیم(لذتی داشت ورزش صبحگاهی)
7. این عکس جریان دارد برای خودش، یه دوره فشرده عکاسی برای این دو عزیز گذاشتم،که بله برای گرفتن عکس خوب نور باید از این سمت بخورد به سوژه و دوربین این قسمت باشد. بعدا فهمیدم بابا خودشان حرفهای هستند. هیچی نگفتن.
8. دیر امده بودیم. نماز ر ا خوانده بودن ، ته دیگش را هم. حاج آقا رمانتیک را شیر کردیم که وایسا نماز جماعت. تکبیر را که گفتن. یه اردو از بچههای دبیرستانی آمد. شش هفت صف پرشد. حاجاقا دفعهی اولش بود انگار... از آکبندی در آمد.
9. عکاس شکار دوربین دیگری.
10. عکاسباشی خیلی دهلاویه را دوست دارد چون محل زخمی شدن و در نتیجه شهادت دکتر چمران است. چمران را خیلی دوست دارد...
11. شهید گمنام که می بینم ... بیاختباز فقط بهش زول میزنم . فقط یک جمله « مادرت کجاس برادر؟»
12. از آن مسئولها نیست که بچههایش روی زمین بشینن توی اتوبوس، خودش داخل تویوتا پاجیرو بنشیند. آمد کنارمان روی زمین بنشیند. به زور روی صندلی نشاندیمش. بعد تحمل نکرد امد کنار حسن رو پلههای ورودی در عقب اتوبوس، مهندس فخری را میگویم.
13. دو تا فرشته توی حوض بیآب جلوی ساختمان انصار دوکوهه داشتن اتمتلتوتوله بازی میکردن. خیلی ناز بودن. Booی معصومیت میدادن .
14. وقتی اردو را این دو نفر هدایت کنن ببین چه میشود!! حاجآقا هماهنگ و حاجاقا آرامش.
کلمات کلیدی: شهدانه
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.