سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موقتا عنوان ندارد

پوزش خاموش

مظاهر دیدگاه

من آن سرابم که بی نقاب آب، تشنگی های تو را می تارانم. من آن میوۀ لهیده ام که طعم تند غرور می دهد، اما دامن به دست بادها نمی سپارد.
به بازگشت نمی اندیشم، به خنجرهایی که زوق و برقشان سمج ترین شانه ها را مجاب می کند،
                تنها به پوزش خاموش دستهایم اندیشه میکنم.
گوش کن! پوزش دستهای بلندم را که زیر آوارِ کوتاهی، سر بلند کرده اند !  

غم سراسر وجودم را فراگرفته است، فکرم، بی یاد تو هیچ فسفری نمی سوزاند، پشت در مغازه تندرستی نوشته اند به علت خرابی دل تعطیل است.
دل و روح فقط با یاد خدا سرپا می شوند و در زمانه غفلت، یکسان همه مرده اند. ای آفتاب حوض برونا دمی ز ابر ...


کلمات کلیدی: روزنوشت

?بازدید امروز: (41) ، بازدید دیروز: (148) ، کل بازدیدها: (268827)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ