سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موقتا عنوان ندارد

من و ماه

مظاهر دیدگاه

15 هر ماه لبخند می‌زنه و آسمان سیاه شبو روشن می‌کنه ... هر ماه، ماه یادش می‌یاد که آقاش را اولین بار شب پانزدهم دیده. خوش به حالت ماه ...آقات را دیدی. می‌دونستی امشب ماه توی هفت آسمون قرص کامله !!! کاملِ کامل.
می‌دونم که سیاهی انسان‌ها باعث شده که آسمون شب‌ها سیاه و سیاه‌تر بشه!! وقتی مهدی نیست، وقتی خورشید نیست، معلومه که شب سیاهه.
شاید بگید این چیزا را از کجایی می‌دونی؟ خوبه بدونی، من همونیم که هر شب به ماه نگاه می‌کنه، اگر باشه،‌ با هم حرف می‌زنیم. من و ماه با هم رفیقیم. هر چی بیشتر به ماه نگاه می‌کنم، عاشقی را بیش‌تر و بهتر می‌فهمم. ماه عزیزم، می‌دونم منتظر ظهوری، می‌دونم هر ماه عَظم خودت را جمع می‌کنی تا آسمان شب را روشن کنی ... عَظم خودت را جمع می‌کنی تا 15 هر ماه با تمام توان بتابی، تا همه بدانند که مهدی موعود هنوز هست. و کسی هست که همه سیاهی‌ها را خواهد شکست.
ماه عزیزم، یادته شب 15 شعبان بود، دامان نرجس خاتون، بوی عطر مهدوی می‌داد،‌ تو با تمام وجود این عطر را در مشامت احساس می‌کردی. دیدی که فرشته‌ها می‌‌آیند و از این عطر، برای بهشت می‌برند . می‌گفتند:‌«این عطر، عطر مهدوی است.»

یادت هست، روز اول خلقت به خدا گفتی،‌ پس کی من نور بتابونم؟ کی قرص کامل شَم؟ خدا تو را م‍ژده داد که 15 ماه چهره آقایت را خواهی دید ... و خدا تو را آفرید. یادت هست میلیون‌ها سال منتظر بودی، و شب پانزدهم هر ماه با تمام توان می‌تابیدی، تا آن سال، نور عالم تاب را در دامن نرگس دیدی. یادت هست چشم‌هایت را از شدت نور روحانیش بسته بودی ؟ می‌دونم که الان داری گریه می‌کنی_ اشک شوقه_ خاطرات اون شب عظیم خیلی زیباست ... نه؟
حالا سال‌ها گذشته و تو هنوز می‌تابی، مستانه. می‌دانم که هنوز مست آن شب میلاد هستی!!
به‌تاب که آقایت هنوز هست. بر فرشته‌های زمین بتاب، بر منتظران واقعی.
... بخاطر آقایت بتاب ... بتاب، سحر نزدیک است ...


کلمات کلیدی: روزنوشت

?بازدید امروز: (60) ، بازدید دیروز: (75) ، کل بازدیدها: (268698)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ