اگر بخوام در چند خط چیزهایی که ذهنم را مشغول کرده را بگم، از این کلمات میتونم استفاده میکنم:
دوست داشتن، هدف، توانمندی برای حال و آینده، درست بودن مسیر، لزوم به فعالیت در حوزه وبلاگ در دنیای حقیقی(دفتر)، درسهام، کتابام، مسائل اجتماعی، و باز دوست داشتن، دوست داشتن، دوست داشتن، دوست داشتن، دوست داشتن، دوست داشتن، دوست داشتن، دوست داشتن، دوست داشتن.
به این فکر میکنی که که توانمند نیستی، و باید در فعالیتهات و یادگیریهات بازنگری کنی.
آیا فعالیت در فلان موسسه با شرایط خاصش آیا صلاح هست؟
آیا ادامه رفاقت با دوستان سابق که اصلاً حالت را نمیپرسند، و یه جورایی فرسنگها با تو فاصله دارند صحیح است؟ فقط وقتی باهات کار داشته باشند، سراغت را میگیرند !!!
آیا این کارهایی که انجام میدهی برای آینده تو تاثیر مثبتی خواهند داشت؟ تاثیرات چقدر مثبت و روشن هستند؟
آیا ... آیا ...
++ دوست دارم چند روزی بزنم برم کوههای اطراف شهر. دو سه روزی خودم را راحت کنم.
؟?؟?؟ ?وقتی ذهنت خشک کار میکنه،
وقتی ذهنت حتی تیکههای یک نفهم را پشت تلفن به دل میگیره و تحمل نمیکنه،
وقتی اصلاً تحمل چند تا بچه کوچیک شر را نداری،
وقتی فقط فکر میکنی و مثل موتور کار میکنی، دریغ از نوآوری، دریغ از فکر نو و رفتار نو ... دریغ از من نبودن، دریغ از ما شدن، دریغ از عاشق بودن، دریغ از پاکیزه بودن، دریغ ... دریغ ... دریغ ...
<><> وقتی شرایط زندگی سختم میشه، فکرم این طوری مسائل را ناجور آنالیز میکنه. برای کوچکترین مسئله عصبانی میشه، بخاطر بهم خوردن یک کلاس آموزشی عصبانی میشه(لطفاً دوستان حلال کنن). تو خیابون فقط راه میره بدون اینکه بدونه چهطوری راه میروه، فقط میره! اصلاً توی این دنیا نیست! شما تا به حال این حس را داشتید؟ چقدر نوشتم !؟!! سرتون را درد آوردم ؟ آخی ...
پ.ن:
* این وبلاگ، صفحه نوشتار فکر من است، کاغذ دیجیتال من. میبینی چه فکر شلوغ پلوقی دارم، مثل روی میزم، مثل اتاقم. مثل دل آوارم.
** کی می توان نگفتن کی می توان صبوری. با دوست عشق زیباس با یار بی قراری / از دوست درد ماند و از یار یادگاری.
*** یادگاریهای که خیلی قشنگاند. موسیقی وبلاگ یادگاری است.
**** این روزها برام سخت میگذره.
کلمات کلیدی: روزنوشت
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.