سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موقتا عنوان ندارد

پیام محبت

مظاهر دیدگاه

روزهای اول پائیز بود که هجم گوشتی تنم خانه­اش را، دنیایش را ترک کرد؛ جهان کوچیک ولی قده یه عالمه­اش را ترک کرد(فکر می­کردم دنیا همین ­قدریه، اندازه رحم)؛ تو لحظات اول تولد هژمونی هق­هق را آفریدم، آخِر دست خودم نبود، همان بطن کوچیک را که بهش عادت کرده بودم را می­خواستم!! نمی­گم اشک ریختم چون مطمئن نیستم، ولی مطمئنم آن لحظات ارزش این دنیا و پست­تر بودن آن دنیایی که ازش آمدم را نمی­دانستم.

الان فکر می­کنم، کاش همان لحظات اول، کسی بهم می­گفت یا خودم می­دانستم اینجا ،،، اینجا دنیای ماندگار شدن نیست، دنیای آزمون و خطاست، یه مسیره که باید برای رسیدن به بعضی چیزها طی کرد. حالا بعد از گذشت دو دهه و اندی، تازه فهمیدم که اینجا محلی است برای ساختن خانه دلم، آجرهاش را باید داخل کوره عشق بپزم، تا مرحله قرمزی و گداختگی برن تا سفت و طلایی رنگ بشن، باید به سیمان­هاش آب اشک برسونم تا سیراب و سفت بشن، باید عاشقی کنم، زشتی و کثیفی را برنتابم و همگی پاکی باشم، تا خانه­ام تمیز و پاک باشه، مثل ذاتم ... ای کاش زودتر می­دانستم ...
می­دانی؟
اگر به اولِ آخرش برسیم، اگر برسیم البته، بعضی می­گن به هیچ­کس بودن خواهیم رسید، به جایی که می­گوییم:«من مهم نیستم، تو چه می­خواهی؟ فقط تو مهم هستی، فقط تو، و دیگر چیزی نیست.» منتظر اون لحظه­ام.

... پسر یکی از وبلاگ­نویس­ها صدایمان می­کند، عمو. من و مجاهد و حسن و مهدی، لحظات قشنگی کنار عباس داریم ... بعضی لحظات، وقتی می­گه عمو، حس سرازیر شدن محبتم را احساس می­کنم، فوران می­کند، جاری می­شود ... فکر کردن به محبت، ذهنم را سرد می­کند، مثل یه یخ در بهشت تازه. تمام قوای فکرم، با تمام توان کارمیکنند تا به جواب برسند،  آیا محبت دلیل بودن تو اینجاس؟ برای چیزی غیر از محبت اینجا آمده­ای؟ هدف و پیام خدا از آفریدن ما چی بوده؟ خودش می­گه، خواستم مهربونیم و محبتم را به نمایش بگذارم، شماها خلق شدید، تا روی زمین جانشینم باشید. جانشین خدا !؟!
جانشین خدا می­تونه نامهربون باشه؟ کسایی که به مهربونی و محبت خدا ایمان دارید، به خدا نگاه کنید، محبت تنها دلیل رابطه متقابلمون با خداست، ما چیزی داریم که مال خودمون باشه؟

... من و خدای مهربونم ...

اشاره:
/ من تا به حال یخ در بهشت نخوردم.
// بعضی وقت­ها از این حرفهایی که می­زنم، می­ترسم.
/// امروز صبح بدون اینکه احسان بخش ببینه، وقتی این مطلب را می­خوندم، برای چند ثانیه دنیا زیر آب رفته بود.
//// ای کاش، کلمات مناسب­تری داشتم، تا قابل وصف­تر بنویسم.
///// یادم باشه، خشم هم خودش یه جور محبته، محبت به انسانیت؛ اگر نباشه، همه چی از هم پاشیده خواهد شد.
////// پسر آقای وبلاگ­نویس اسمش محمد جوادِ، ما صداش می­کنیم عباس. این روزا تولد جوان­ترین امامِ­مان است. امام جواد علیه السلام. خدا، بنده­های خدا، تولد حجت خدا روی زمین مبارکمون باشه.
/////// خانم سهیلا آرین از اولِ آخرش می­گه.
//////// داداش می­گه، روحت گداخته شده، داره فرم می­گیره!! ولی من، این طوری فکر نمی­کنم، دارم از پا می­افتم،
My God, help me..


کلمات کلیدی: اینجا فکری روشن است

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
?بازدید امروز: (3) ، بازدید دیروز: (24) ، کل بازدیدها: (271810)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ